بوبو: اکتبر 2010

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

باغچه ی بوبو

من ، در حال پاک کردن سبزی!
مادر در حال قاطی کردن مواد و ریختن سبزی های از قبل پاک شده در مواد...
مامان:ای بابا یادم رفت ...
من:چی؟
مامان: نعنا یادم رفت بردارم بذارم رو سبزی ها(در سبزی فروشی)
من: برم بچینم از باغچه؟
مامان:برو ای ول !!(تیکه کلاماش منو چوشته!)
......
برگشتم با مشتی نعنا و پونه!چه بویی میدن عجیییب!
دادم به مامان میگه چه بویی دارن  ... با عصبانیت میگم اه بابا ای گنجشکا ! قمری ها ! کونتون تخته!!!!هرچی  برگ خوب بود رو ریده بودن روش!